تا شکوفه سرخ لبخندت
عنوان:
تا شکوفه سرخ لبخندت
کد کالا:
نگاه پر آبش از تن مردانه ایی که کنارش ایستاده بود گذشت و به صورتی که زیر چتر بالای سرش به او خیره بود رسید. به یکباره انگار زلزله به جان قبرستان افتاد. شایدم رعشه در تن خودش بود. جان از تنش پرید. نگاهش خیره به چشم هایی بود که میان باران و باد و هوهوی گورستان در وجودش شعله می کشید. صدایی در تار و پود وحشتش پیچید « عزرائیله»
شبح عزرائیل دستش را پیش آورد. خواب نبود، بیدار بیدار بود. عزرائیل آمده بود جان نیمه جانش را هم بگیرد. تنها چیزی که میان آن همه وحشت گنگ نمی فهمید یک چیز بود، اینکه چرا عزرائیل با چشم های محراب به سراغش آمده بود
لب های عزرائیل تکان خورد، ولی جز صدای رعد و هوهوی باد هیچ نشنید. تمام رمقش را جمع کرد که برخیزد اما نتوانست. دست های عزرائیل مثل دو شاخه ی سیاه و بلند به سویش دراز شد. از شدت هراسی که نفسش را می برید روی زمین غلتید. دست های عزرائیل که شانه های یخ کرده اش را لمس کرد هوش و جان از تنش رفت و دیگر هیچ نفهمید.
نویسنده:شابک:9789641936343
نوبت چاپ:چهارم
ناشر:علی
قطع کتاب:رقعی
نوع جلد:شمیز
تعداد صفحه:770
تیراژ:250